انسان و زبان (از پیدایش تا معاصر)
فارسی زبان معیار
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 دی 1398برچسب:فارسی,زبان معیار,زبان ساختاری,عنصر زبان, توسط محمد رضا فروزمند |

کلیه مطالب به صورت یادداشت های نویسنده در وبلاگ قرارداده شده است و لذا هیچگونه ویرایشی هنوز انجام نشده است.بدیهی است بعد از اتمام طرح کلیات طرح مورد بازبینی و ویرایش قرار خواهد گرفت.

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

یاداشت های انسان و زبان                                                             

انسان در بدو پیدایش دارای آواء ( الف ، مصوتها ) گفتاری ( احساس گفتاری ) همراه با تغییر حالت در چهره خواسته خود را با دیگران ابراز میکرد .

انسان معاصر هم در بدو تولد نیز بهمان صورت است .

خنده و گریه به صورت آواء گفتاری است .

برای مطالعه بیشتر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

 

زبان فارسی ( زبان دانش و علم و عمل دوره باستان ) نشانگر تمدن اول انسان در جهان بمرکزیت ایران میباشد و اولین زبان نظام مند و قانون مند دنیا است که از نظام زبان های اولیه بشر از طریق نوشتار (ثبت وسند) توسط گفتار تنظیم گردیده و واژه های آن بصورت فرمول ها ومحاسبات علمی وعملی تدوین و حک شده است ( زبان فارسی تنها میراث مکتوب زنده باستان است و مانند کربن 14 از آن میتوان برای دانستن دانش گذشته استفاده کرد )
طی طول تاریخ و سوانح انسانی و طبیعی انسانها از زبان نوشتاری دور شدند و زبان اصلی ( فارسی ) در تخریب گفتار قرار گرفت وزبانهای بی نوشتار پدید آمد وبعضی از این زبان های گه در تحریب کم بودند دارای نوشتار شدند با الفبا و واژه های ناقص نسبت به زبان اصلی فارسی مثل زبان های لاتین ( انگلیسی و غیره ) بمرکزیت اروپا وپس از حمله اسکندر و اعراب و مغولها ایران توانائی دانش خود را از دست داد و در اروپا از دانش ها ی اولیه شروع به ساختن زبان دانش وعلم و عمل شدند و پس از رنسانس انقلاب فرهنگی و صنعتی ( علمی وعملی ) زبان دانش معاصر مانند زبان دانش باستان تنظیم و تدوین شد و مانند زبان دانش فارسی بصورت فرمول ها ومحاسبات علمی وعملی زبان وحدت و اصلی دانش از طریق دانشگاه ها سراسر دنیا گردید و در همه جای دنیا به یک زبان علمی و عملی گفتار و نوشتار میکنند ( مانند h2o آ ب علمی و عملی )
اینک اگر بخواهیم چگونگی ساختار این زبان معاصر( زبان دانش دانشگاه ها ) را در کشف قرار دهیم خود دانش معاصر را که در مصرف داریم درتجزیه و ترکیب و تحلیل گری میگداریم ( از طریق نوشتار )
 بنابر این ساختار بنیادی زبان فارسی را هم آنچه در مصرف گفتار و نوشتار معاصر داریم بررسی میکنیم ( از طریق نوشتار ؛ چون زبان دانش چه در باستان و چه زبان دانش معاصر که در دانشگاهها تدریس میشود تحت نظام نوشتار تدوین و تنظیم و ثبت و سند میگردد در زبان دانش گفتار تابع نوشتار است
اما اصل طرح ( کشف الفباء و نظام ساختارمعنائی واژه های زبان )
1.     کشف الفبای زبان : زا دو قسمت الف   و   باء تشکیل شده است
قسمت اول : الف همان مصوت ها ؛ واکه ها میباشند .
قسمت دوم : باء همان صامت ها ؛ واج ها یا همخوان ها هستند .
بهمین دلیل در همه الفبای زبان ها الف و ب پشت سر هم هستند . آلفا بت . آلفا  بتا
الف ها ( مصوت ها ) باعث ساخت باء ها ( صامت ها ) میشوند و حروف قابل تلفظ و گفتار پدید میاید که در نوشتار هم دخیل میباشند ( بهمین جهت است که در زبانشناسی سنتی میگویند ابتدا به ساکن نداریم )
    2 . کشف واژه های زبان فارسی ( اولین زبان نظام مند و قانون مند دنیا ومادر همه زبانها ) نکته قابل ذکر اینکه برای رسیدن به ساختار بنیادی زبان دانش ازهمین واژه های معاصر که در مصرف گفتار و نوشتار داریم در تجزیه و ترکیب و تحلیل گری قرار میدهیم
ریشه واژه ها ازاولین ادغام نظام ترکیبی الفباء که دو حرفی میباشد و در این طرح کدواژه یا ملکول واژه ( چون در طرح ؛ الفبای زبان را عناصر زبان در ترکیب آن قرار داده  و هر حرف را یک عنصر زبانی با یک بار آوائی  که اماده و قابل ترکیب با یک عنصر زبانی دیگر برای ساختن ریشه واژه و خود واژه میباشد بکار برده است ؛ هر عنصر زبانی بدون بار آوائی با یک عنصر زبانی دیگر قادر به ترکیب نیست چه در گفتار و چه درنوشتار < این مطلب در زبان های لاتین بهتر مشخص است یعنی اگر حروف صدا دار ؛ واول را از نوشتار آنها برداریم واژه های آنها خوانده نمیشوند > ) نام میبریم ؛ هر عنصر زبانی با بار آوائیش در ترکیب میتواند دو عنصر زبانی دیگر را تغذیه آوائی کند وباعث تلفظ آنها در دهان گردد .
ریشه واژه ها یا کدواژه یا ملکول واژه از دو عنصر زبانی با یک بار آوائی تشکیل شده است و هر ریشه ( کدواژه ) بصورت قراردادی ادغام و معنا شده اند ( ارسطو . افلاطون و سقراط و بقراط و تعدادی از فلاسفه یونان هم چنین عقایدی داشتن عده ای از آنها میگفتند ساختار واژه ها قراردادی است و عده دیگر عقیده داشتن که معنائی است این طرح هر دو عقیده را در ساختار بنیادی زبان دانش فارسی  دارد ) .
مثل : در ؛ بمعنای ورود و خروج که این کدواژه در هر واژه باشد همین معنا را میدهد مانند ؛ درب ( ورود و خروج ساختمان ) درخت ( خروج از زمین و ورود به فضا ) درس ( ورود به مغز و خروج ازآن ) درودگر ( ورود و خروج ساز ؛ درب ساز ) درود ( ورود و خروج داشتن زنده و کار آرا ) درو ( از زمین خارج و بر فضا وارد کردن ) و..........
نکته : کدواژه در معنای مثبت قراردارند ومعنی منفی آن همان معنای مثبتت را درمنفی دارند مثل همین کدواژه ؛ در . که در مثبت ورود ودر منفی خروج
مثال دیگر ؛ گل : بمعنای باز و بسته شدن بصورت گرد و دایره است ( مثبت ان باز شدن است ) گلو . گلایه . گله .گل ( گل زدن .باز شدن داروازه ) و............
مثال دیگر ؛ زن : بمعنای بی وقفه فعال و آگاه و آگاه کردن مانند : زند .زنده . زنهار زندگی. زنگ ( در ساعت و کلیسا . مدرسه .........) زنگ و زنگار ( اکسیده شدن آهن و فلزات . بی وقفه ترکیب اکسیژن با اهن و فلزات و سایر ....) زانو . زنا . زنش ( در سرزنش )
ز + ب = زب بمعنای سریع . تند وفشرده در واژه های : زبان ( زبان سریع ترین ماهیچه بدن انسان ) زبر ( زبر وزرنگ ) زبده . زبل 0 .......
م + ر = مر : بمعنای مکث و بمدت طولانی در زمان قرار گرفتن مثل ؛ مرجان . مرض . مار . مروارید . مرگ و مردن . مرد ( در انسان مذکر که در زمان قرار میگیرد تا مرد شود ) مراد . مرید . مرز . مرکز و..........
باید برای تفهیم ساختار هر واژه توضیحی داده شود که در فرصت نوشتن کتاب ؛ انسان و زبان ( از پیدایش تا معاصر ) امید است این اتفاق عملی شود .
از کداژه های دیگر در سایت دیدن نمائید .
نکته لازم : این طرح با اطلاع از زبانشتاسی جهانی وبا سی سال تحقیقات در باره زبان آنرا ارائه میدهد .
نکته دیگر : زبان انسانهای اولیه و حیوانات آوائی و مرس زبانی ( کوتاه وبلند کردن آواء ها . مصوتها . واکه ها ) بوده که انسان آنها را در دوران اولیه حیات مصوتها را به صامتها تبدیل کرده است .
طوطیان تنها حیواناتی هستند که مصوتها را میتوانند تبدیل به صامتها ( همخوانها ) میکنند و طرز نوشتار که با < ط > نوشته میشود مصداق این قضیه است که در بحث حروف یک صدائی و چند نوشتاری در فرصتی به آن پرداخته خواهد شد که جزء زبان دانش است ( قابل توجه است حروفی که به زبان عربی نسبت داده میشود و ریشه < کدواژه ؛ دو حرفی ها > واژه های زبان عربی فارسی و جزء زبان دانش است )
نکته دیگر : صامتها ( واج ها حجم و طول و عرض و ارتفاع صدا در دهان) در سه حالت در ضریب مصوتها ( کنش و واکنش هوای ریه در دهان بدون دخالت زبان ) قرار میگیرند و باعث تلف حروف میشوند ؛ پیشگام ( قبل از شکل گیری واج ) همگام ( هم زمان با واح ) پسگام ( هم زمان و ادامه تا پس از واج )
نظم و ترتیب و تعداد الفبای زبان فارسی ( زبان دانش )
الفبای نوشتاری زبان قارسی دارای نظم و ترتیب خاصی است صداهائی که نزدیک بهم در دهان شکل میگیرد و تلفظ میشود پشت سر هم ثبت و نوشتار شده است مثل ؛ ب.پ.ت ؛ .ج.چ.خ ؛ د.ر.ز.ژ ؛ س.ش ؛ ف.ق ؛  ک.گ ؛ ل.م .ن . 19 حرف و 7 گروه ( شاید هر گروه یک نت موسیقی باشد طرح در این باره هنوز تحقیق نکرده ) حرف < و  > و < ی > از حروف دو گانه است هم بصورت مصوت ( واکه ) صامت ها ( واج ها) را تحت تاثیر قرار میدهد هم خود تحت تاثیر مصوتها قرار میگیرد و ؛ آ  ؛ نشان کلی و حمع میباشد مثل ؛ آسمان از ریشه ؛ سم . اسم و سما ( در عربی که ریشه فارسی دارد ) بمعنای نشانه ها و اثرها و اما حرف ؛ ه . که یک واکه خنثی است یعنی مثل مصوتها محرک صامتها نیست ولی در تحرک آنها قرار میگیرد .
پس الفبای گفتاری 23 حرف شد و 9 نماد نوشتاری که آنرا به عربی نسبت میدهند و در این طرح جزء الفبای نوشتاری زبان دانش میباشد و آنرا حروف تغیر معنائی نامیده شده است که جمعا 32 حرف میشود و الفبای زبان دانش را تشکیل میدهد .
و این تعداد از حروف دستوری کمکی در ساختن واژه ها هستند : آ . ا . ب . ت . د . ش . ک  . م . ن . و . ه . ی . که در نفی و ثابت یا نسبت دادن یا ماضی و مضارع وافعال و سایر مسائل دستوری بکار میرود و در شناخت کد واژه ها و اصل واژه کسر میشوند
 (آ . و ا . جمع بستن ). ( ب . اضافه کردن .( ت . پیوستن و جدا کردن ). (د . پایان دادن ). (ش . نسبت دادن ). ( م . الحاق شدن ) . ( ن . در اول واژه نفی ودر آخر تثبیت ) ( و . ه . ی . حالتهای متفاوتی در واژه ها دارند .
نکته دیگر : طرز نظام نقطه گذاری بر رو یا زیر حروف ( همخوانها ) زبان فارسی بترتب از کم یا فاقدبه زیاد  بصورت گروهی و هم شکلی است دقت کنید ؛ زیر ( ب . پ ) . رو  ( ت . ث )   زیر  ( ج . چ ). رو ( ح . خ )؛ (د . ذ ) و سایر ( ر . ز . ژ )  . ( س. ش ) . (ص . ض ) . ( ط . ظ ) . (ع . غ ) . ( در سر کج . ک .یکی و . گ . دو تا ) . ( ل . م . ن . و . ه . ی . گروه تک شکلی و تک لفظی هستند ) .
آواء یا آوای ( مصوتها . واکه ها ) زبان فارسی از واکهای ساده خارجی و مرکب داخلی تشکیل شده است
واکهای خارجی عبارت است از : زیر و زبر و پیش ( کسره و فتحه و ضمه < عربی جزء زبان فارسی و زبان دانش است > )
واکهای مرکب داخلی عبارت است از :  و ؛ و ؛ ی . که تحت واکهای دیگر تبدیل به واکهای مرکب میشوند و حدود تا 15 واک داخلی را میسازند
آ  ؛ واک جمع و کلی و نماد آواء ها میباشد و همزه < ء > یک واک کمکی است
واکهای زبانهای لاتین نیز مانند زبان فارسی است و با واکهای فارسی در الفبای آنها خوانده میشود .
A آ   یا   ا ؛ E ئی ؛I   آ ی ؛    O او ؛  U یو   ؛ و واکهای مرکب ؛ V وی ؛ Y وای
 گویشهای ایرانی که همه آنها بی نوشتارند و با خط فارسی نوشتار میکنند در لهجه ( واژه لهجه از دو کدواژه .له . و . جه ساخته شده و بمعنای له شدن جهات زبان در واکه ها و واح ها ) قرار دارند و از استاندارد زبان اصلی ( زبان فارسی ) خارج شده اند
این مسئله شامل همسایگان ایران هم میشود ( زبان دانش فارسی در گفتار و نوشتار معیار است )
انسان در طبیعت و خلقت فرا علمی است و در خلاقیت و تمدن ذاتی قرار دارد  
انسانهائی از انسانها در تنگناها و چالشهای طبیعت در شکلها و مکانهای متفاوتی ادامه جیات دادند که منجر به تخریب حلت و خوی آنها شد ( شاید میمونها از نسل تخریب شده انسان عکس قضیه و عقیده فبلی ) .
فرا علمی بودن انسان  در دوران پیدایش را در دوران معاصر میتوان در ساختار بنیادی زبان دانش فارسی معاصر کشف کرد .    
نکته لازم : مطالب طر ح فهرست وار نوشته شده است .
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

 کشف نظام ساختار معنائی کشف زبان دانش ( زبان علمی عملی )

این طرح با زبانشناسی جهانی مغایرت دارد .

خدا ؛

       انسان ؛

                 ایران . 

خدا از ریشه ؛ خ + د = خد بمعنا و مفهوم خدمت گزار ترین خدمت گزاران است .

 

علوم انسانی پایه همه علوم است  و

علم زبان فارسی ( زبان دانش ) در صدر همه علوم است.

 

پایه دانش امروز جهان بر اساس دانش دیروز ایران باستان است .

 

 

 

چنانچه واکه ها ( حروف صذا دار ) را از نوشته های زبانهای لاتین (انگلیسی . المانی . ایتالیایی وسایر ) برداریم ان نوشته ها قابل خواندن نیست ( در تمام زبان ها صدق میکند ) .

 

در جهان دو زبان دانش ( علمی و عملی ) وجود داشته و دارد فارسی باستان و لاتین

معاصر  

الفباء :         

الف  . همه واکه ها ( مصوت ها )

باء    . همه واج ها   ( صامت ها )

آ   .  نشان جمع مصوت ها ( واک ها )

ب . نشان جمع صامت ها  ( واج ها  )

آ+ ب = آب ؛

آب چنین در قرار داد نظام بنیادی زبان دانش تائید و تثبید شد .

لازم به ذکر است

*زبان دانش ( زبان علمی عملی ) از نظام مند و قانون مند شدن زبان های اولیه تدوین

وبنیاد شده است( زبان باستان ) که در این طرح ( کشف نظام بنیادی و ساختار معنائی زبان) زبان فارسی ( فرهنگ باستان ) است .

 

*زبان دانش دانشگاه ها( زبان علمی و عملی ) از نطام مند و قانون مند شدن علم ودانش اولیه ( فرهنگ باستان ) در پیدایش و تکوین قرار گرفته وزبان دانش معاصر ( فرهنگ معاصر ) را بوجود آورده است.

H2o  بعنوان نماد زبان دانش وساختارهای علمی وعملی وفرمول ها مصداق است .

( واژه فرهنگ در این طرح بمعنای تعداد ساختارها میباشد رجوع شود به باب های قبل )

 

آلفابت :

 

آلفا ؛ همه حروف واول ( حروف صدادار ؛ واک ها )

بت  ؛ همه همخوان ها ( حروف بی صدا ؛ واج ها)

واج ها ( همخوان ها  ؛ مصوت ها ) در دهان شکل میگیرد و توسط واک ها صدادار و از دهان خارج میشود .

هیچ همخوانی بدون واکه قادر به خارج شدن در دهان و تلفظ نیست ( ابتدا به ساکن نداریم)

 

***فقط زبان فارسی ( زبان دانش ) در استاندار ساختار بنیادی است .

 

کلیه زبان های( گفتاری و نوشتاری)معاصر دنیا در تخریب ساختار بنیادی زبان دانش اولیه( زبان فارسی ) قرار دارند ( به جزء فارسی ) و

زبان دانش(زبان علمی عملی) مجدا از طریق دانشگاه ها جای گزین زبان فارسی شد .

امروز جهان به یک زبان علمی وعملی( زبان دانش)گفتار ونوشتار میکند .( زبان دانش دانشگاه ها)

 

روستا فرهنگ( ساختار فردی وجمعی)بنیادی ندارد ؛ طبعا فرهنگ ثبت(نوشتار)هم ندارد .

 

شهر(عصاره فرهنگ)همه ساختار های بنیادی در شهر اتفاق دارد.

*ادامه دارد ...........

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم دی 1391ساعت 17:42  توسط محمدرضا فروزمند  |  نظر بدهید

باب هفتم

بنام خدا

هر حکومتی خواه عادل خواه ظالم جهت استقرار حکو متش قتل نفس میکند ؛ عادل ظالم را میکشد و ظالم عادل را .........

                                                                               محمد رضا ساعی کرمانشاهی    

کفه ترازوی سیاست حکومت عادل هم سنگین تر است .ُ

زبان مرکز ایران چه در کذ شته چه در حال  زبان معیار جهان است .

 

سه عامل حیاتی برای ابقا ء و استقرار انسان و

پندار نیک  ( اندیشه های علمی و هنری < ساحتارها .>  )

گفتار نیک (  القاء فکر و عمل صالح   < به جامعه و بالعکس > )

کردار نیک ( عمل صالح در همه امور )   

این طرح ( انسان و زبان < از پیدایش تا معاصر > ) را زبانشناسان نمیتوانند کارشناسی کنند چون آنان به آنچه زبانشناسی جهانی در تدریس دارد تدریس شده اند و تدریس میکنند طرح را تحت نظر سنجی قرار میدهند که قبلا هم به این موضوع اشاره شده ؛ تنها راه کارشناسی این طرح جهت تائید وکالت وخمکاری اساتید محترم زبانشناس و فرهنگستان زبان وادب فارسی است .

ادامه ساختار بنیادی واژه ها

د + ل = دل ؛ درون . میان شده . تو . داخل .بین و مابین . بطن . همه و تمامی حالات و رفتار ها و احساسات و  اتفاقات و گواهی . شهادت . شهامت . رشادت . شجاعت و  افکار و آراء و انجام و عمل و تصمیم گیری را شامل است ؛ در واژ های . دلیل . ادله . دلالت . استدلال . دلیر . ذلاور . دلال ( دلیل و برهان در کار و موردی یا معامله ای ) دلاک – { در طب عصر باستان < تمدن اول و بنیادی > عمل جراحی وحجامت در حمامها توسط دلاک ها < افرادی که دل قوی و نترسی داشتن > انجام میشد

دل یا قلب { قلب از ریشه  . ق + ل = قل . بمعنای بر آمده و حوشان و قلیان  )

مغز مرکز محاسبات و آریش فکری است اما اگر قلب و دل به این عمل مغز گواه ورضایت ندهند آن افکارو اعمال مغز به مرحله ی عمل واجرا در نمی آید به همین سبب است که می گویند دلم رضا یا گواه نمیدهد ( وازه های ادله و و دلیل و مستدل و استدلال مفهوم این بحث است )  که این کار را انجام دهم علت علمی آن همین است که همه ی اعمال شیمیایی و فیزیکی درمرکز قلب انجام ومی شود

و باین علت است زمانی که انسان دچار مرگ مغزی میشود قلب ( دل ) به کار خود در درون بدن ادامه میدهد اما در بروز مسائل  به خارج ازبدن نیازمند محاسبات واجرای فرمان از نظر نمایش و عمل فیزیکی مغز است

قبل از دوران رضا شاه در راههای نا امن اطراف خراسان اشرار و راهزنان افاغنه اسیران ایرانی را در جشن های شبانه خود سر میبریدن و ساح داغ و گداخته ( آهن دایره شکل پخت نان ) سریع روی گردن بریده میگذاشتن تا مانع خارج شدن خون شود و تا مدتی که محاسبات مغز به قلب داده شده بود آن انسان سر بریده ایستاده با تکان دادن دست وپا برای آن جلادان قصی القاب حلت رقص داشت ( رقص مرگ )

رضا شاه این غارت گران و آدم کشان را ادب و راه ها را امن کرد .        نقل از پدر بزرگم

خداوند بدن انسان را پیچیده و علمی خلق کرد و زبان فارسی ( زبان دانش و علم و عمل ) عمل این پیچیگی های علمی را معنا و مفهوم بخشیدوبه آن حیات تمدن ودانش بقاء داد (هخامنش

هر وازه زبان فارسی ( اولین زبان نظام مند و قانون مند  علمی وعملی و معیار دنیا ) یک فرمول علمی وعملی است (زبان دانش )  .

زبان دانش که بارها دراین طرح توضیح داده شده زبان بنیادی و معیار است که همه زبانها ازآن اشتقاق شده اند ودر طول تاریخ و سوانح وجهه خود را از دست داده ودر لهجه ( له کردن وشدن جهات زبانی وازاستاندارد و ساختار بنیادی و نظام مند خارج شدن < قبلا توضیح مفصل داده شده > ) وزبانها و گویشهای محلی ؛ منطقه ای و مرزی را پدید آورده است .   

زبانشناس وو کارشناسان زبان بعلت عدم دسترسی به ساختار بنیادی زبان در جهان فقط  زبان گفتار ی را مد نظر و بررسی قرار میدهند ودستور کار و دستور زبان روی آن پیاده میکنند .

18 و 19 خرداد  نخستین همایش بین المللی زبانها و گویشهای ایرانی ( گذشته وحال ) در مرکز-

دائره المعارف بزرگ اسلامی ( مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی ) برگزار شد و من ازطریق روزنامه اطلاعات توفیق شرکت در این همایش را پیداکردم و از مدعوین و حضاربه نحو احسن از هر جهت پذیرائی بعمل آمد وبسیار محترمانه بر گزار شد ؛

فرصتی بود برای این طرح  تا در آینده نسبت به اشتباهها ئی که در باره زبانها وگویشهای ایرانی ارائه میشود یا شده است بحث وحلیل گری کند .

خورشید تنها منبع قوی علمی و عملی جهان هستی است.

خورشید پیرترین و مسن ترین خلقت خداست( sun سن < س+ ن = سن > ).

خورشید خدای اول قابل رویت و خالق همه کائنات شناخته شده بعد از خداست.

خورشید خالق دوم کائنات است .

خورشید ( خور + شید )

خ + و = خو . بمعنای نهاد هر حالت و تغیر وتجزیه وترکیب هر چیزی وهر موجودیتی : در خون .خوش . خود . خوب . خورد . خوراک . خواندن . خواهر . اخوی . خویش . خواب . خوشه . خوردن و خور در خورشید . و ..............

ش + ی = شی : بمعنای همه چیز وهر چیزی ( کل شی ) در وازه های . شیر ( دارنده همه چیز ) شیخ ( همه چیز را میداند ) شیطان ( در همه جا ودر همه حالت حضور دارد ) شیعه . شیث . شیوع ...................

خورشید ( خور + شید ) خل وخوی و خورنده وتجزیه و ترکیب هر چیزی

هور نیز در ه + و = هو بمعنای در همه جا و همه چیز بودن و شدن

ادامه دارد ...............

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

بنام خدا

هر حکومتی خواه عادل خواه ظالم جهت استقرار حکو متش قتل نفس میکند ؛ عادل ظالم را میکشد و ظالم عادل را .........

                                                                               محمد رضا ساعی کرمانشاهی    

کفه ترازوی سیاست حکومت عادل هم سنگین تر است .ُ

زبان مرکز ایران چه در کذ شته چه در حال  زبان معیار جهان است .

 

سه عامل حیاتی برای ابقا ء و استقرار انسان و انسانیت

پندار نیک  ( اندیشه های علمی و هنری < ساحتارها .>  )

گفتار نیک (  القاء فکر و عمل صالح   < به جامعه و بالعکس > )

کردار نیک ( عمل صالح در همه امور )   

این طرح ( انسان و زبان < از پیدایش تا معاصر > ) را زبانشناسان نمیتوانند کارشناسی کنند چون آنان به آنچه زبانشناسی جهانی در تدریس دارد تدریس شده اند و تدریس میکنند طرح را تحت نظر سنجی قرار میدهند که قبلا هم به این موضوع اشاره شده ؛ تنها راه کارشناسی این طرح جهت تائید وکالت وخمکاری اساتید محترم زبانشناس و فرهنگستان زبان وادب فارسی است .

ادامه ساختار بنیادی واژه ها

د + ل = دل ؛ درون . میان شده . تو . داخل .بین و مابین . بطن . همه و تمامی حالات و رفتار ها و احساسات و  اتفاقات و گواهی . شهادت . شهامت . رشادت . شجاعت و  افکار و آراء و انجام و عمل و تصمیم گیری را شامل است ؛ در واژ های . دلیل . ادله . دلالت . استدلال . دلیر . ذلاور . دلال ( دلیل و برهان در کار و موردی یا معامله ای ) دلاک – { در طب عصر باستان < تمدن اول و بنیادی > عمل جراحی وحجامت در حمامها توسط دلاک ها < افرادی که دل قوی و نترسی داشتن > انجام میشد

دل یا قلب { قلب از ریشه  . ق + ل = قل . بمعنای بر آمده و حوشان و قلیان  )

مغز مرکز محاسبات و آریش فکری است اما اگر قلب و دل به این عمل مغز گواه ورضایت ندهند آن افکارو اعمال مغز به مرحله ی عمل واجرا در نمی آید به همین سبب است که می گویند دلم رضا یا گواه نمیدهد ( وازه های ادله و و دلیل و مستدل و استدلال مفهوم این بحث است )  که این کار را انجام دهم علت علمی آن همین است که همه ی اعمال شیمیایی و فیزیکی درمرکز قلب انجام ومی شود

و باین علت است زمانی که انسان دچار مرگ مغزی میشود قلب ( دل ) به کار خود در درون بدن ادامه میدهد اما در بروز مسائل  به خارج ازبدن نیازمند محاسبات واجرای فرمان از نظر نمایش و عمل فیزیکی مغز است

قبل از دوران رضا شاه در راههای نا امن اطراف خراسان اشرار و راهزنان افاغنه اسیران ایرانی را در جشن های شبانه خود سر میبریدن و ساح داغ و گداخته ( آهن دایره شکل پخت نان ) سریع روی گردن بریده میگذاشتن تا مانع خارج شدن خون شود و تا مدتی که محاسبات مغز به قلب داده شده بود آن انسان سر بریده ایستاده با تکان دادن دست وپا برای آن جلادان قصی القاب حلت رقص داشت ( رقص مرگ )

رضا شاه این غارت گران و آدم کشان را ادب و راه ها را امن کرد .        نقل از پدر بزرگم

خداوند بدن انسان را پیچیده و علمی خلق کرد و زبان فارسی ( زبان دانش و علم و عمل ) عمل این پیچیگی های علمی را معنا و مفهوم بخشیدوبه آن حیات تمدن ودانش بقاء داد (هخامنش

هر وازه زبان فارسی ( اولین زبان نظام مند و قانون مند  علمی وعملی و معیار دنیا ) یک فرمول علمی وعملی است (زبان دانش )  .

زبان دانش که بارها دراین طرح توضیح داده شده زبان بنیادی و معیار است که همه زبانها ازآن اشتقاق شده اند ودر طول تاریخ و سوانح وجهه خود را از دست داده ودر لهجه ( له کردن وشدن جهات زبانی وازاستاندارد و ساختار بنیادی و نظام مند خارج شدن < قبلا توضیح مفصل داده شده > ) وزبانها و گویشهای محلی ؛ منطقه ای و مرزی را پدید آورده است .   

زبانشناس وو کارشناسان زبان بعلت عدم دسترسی به ساختار بنیادی زبان در جهان فقط  زبان گفتار ی را مد نظر و بررسی قرار میدهند ودستور کار و دستور زبان روی آن پیاده میکنند .

18 و 19 خرداد  نخستین همایش بین المللی زبانها و گویشهای ایرانی ( گذشته وحال ) در مرکز-

دائره المعارف بزرگ اسلامی ( مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی ) برگزار شد و من ازطریق روزنامه اطلاعات توفیق شرکت در این همایش را پیداکردم و از مدعوین و حضاربه نحو احسن از هر جهت پذیرائی بعمل آمد وبسیار محترمانه بر گزار شد ؛

فرصتی بود برای این طرح  تا در آینده نسبت به اشتباهها ئی که در باره زبانها وگویشهای ایرانی ارائه میشود یا شده است بحث وحلیل گری کند .

خورشید تنها منبع قوی علمی و عملی جهان هستی است.

خورشید پیرترین و مسن ترین خلقت خداست( sun سن < س+ ن = سن > ).

خورشید خدای اول قابل رویت و خالق همه کائنات شناخته شده بعد از خداست.

خورشید خالق دوم کائنات است .

خورشید ( خور + شید )

خ + و = خو . بمعنای نهاد هر حالت و تغیر وتجزیه وترکیب هر چیزی وهر موجودیتی : در خون .خوش . خود . خوب . خورد . خوراک . خواندن . خواهر . اخوی . خویش . خواب . خوشه . خوردن و خور در خورشید . و ..............

ش + ی = شی : بمعنای همه چیز وهر چیزی ( کل شی ) در وازه های . شیر ( دارنده همه چیز ) شیخ ( همه چیز را میداند ) شیطان ( در همه جا ودر همه حالت حضور دارد ) شیعه . شیث . شیوع ...................

خورشید ( خور + شید ) خل وخوی و خورنده وتجزیه و ترکیب هر چیزی

هور نیز در ه + و = هو بمعنای در همه جا و همه چیز بودن و شدن

ادامه دارد ...............

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

 

بنام خدا
دانش . علم . هنر . پیکره و تندیس فرهنگ حامعه را میسازند ؛ عدم یا ضعف هر کدام نابودی یا تضعیف آن جامعه را در بر دارد
دانش : از کدواژه . د + ن = دن . بمعنا ومفهوم . تمامی عمل کرد و عمل داد مسائل و موارد < نیز شکل و حالت >موجودات در واژه های . دانستن . دانائی . دانه ( یک دانه گیاهی همه مسائل و موارد معنا شده کدواژه در آن نهفته و بارور میشود ) دنیا ( مسلماً شامل تمام معنا و مفهوم میشود ) دنیا . دان . دانه . دندان . دنده . دنبه . ودنباله ( بصورت و حالت و شکل < کروی چرخشی .گرد و...> در معنا و مفهوم قرار میگیرد ) دنی و دنائت ( در منفی معنا و مفهوم )   
نکات مهم   1 – اصطلاح قرار گرفتن واژه ها 2- حروف دستوری ( در حدود یازده حرف باضافه که به اصل واژه افزوده میباشد ودر اصل وازه و کدواژه از آن کسرمیشود مثل آسمان . سم . با الف اضافه . سما . درواژه های معلوم . علیم .معلم . علوم . اعلم . عالم و............ در قواعد عربی زبان دانش و معیار . اصل واژه علم است و کدواژه آن . عل . میباشد که توضیح داده شده  )
علم : از ریشه و ملکول واژه . ع + ل = عل . ملکول واژه را بکار بردیم که معنای آن به زبان دانش و معیار ( علمی وعملی) معاصر دانشگاهی در ریاضی . فرمول های وفعل و انفعالات شیمی . فیزیک . و سایر علوم در واژه علم نهفته است . عل . در واژه های . علت . علج و علاج . علق و علاقه . علن و اعلان و........ قبلا بحث شده وبعضاً قابل بحث است ( فارسی بعنوان اول واولین در این طرح معنا شده پس < زبان دانش ومعیار فارسی > یا < فارسی زبان دانش ومعیار > یعنی < اولین زبان دانش و معیار > یا < زبان دانش و معیار اول > ) و توضیح دیگر که تکراری است ولی لازم ؛ همان ربان عربی و واژه های عربی میباشد که شرح داده شد فارسی و عربی  زبان دانش و معیار است ( اما عرب درزمان ساخت زبان دانش عرب بود عرب اولی عرب معاصر است عرب دومی عرب عرب است
عرب در معنا قرار میگیرد تا مسائل روشن گردد . ع + ر = عر بمعنای گسترده و کشیده وپهن و پهنه . باز . بی پرده و..... در واژه های . عرش و عرشه . عرصه .عرض وعرض و عریضه . عرق و عروق و معرق ( رشته های گسترده دربدن وغیر بدن مثل معرق کاری < کاشی کاری از ریشه . کش . همین ساختار معنائی را دارد > ) عربده ( صدای گسترده و کشیده . عار ( در منفی معنا . کوته و جمع و بسته ) .......
جا دارد چند واژه و کدواژه را که راه گشای مسائل عرب وعبری است در تجزیه و تحلیل قرار گیرد گر چه از واژه های علم و دانش و هنر و فرهنگ دور و دیر شد  
ب + د = بد : معنای این کدواژه . جابجا شدن . بودن . نابجا نا متعادل . تعیر حالت .در واژه های . بدل و تبدیل . بدو و بدوی ( جابجا شدن درانسان . در داد گاه و....... ) بدر . بدره بدری ( تغیر در مکان وحالت در ماه . انسان و......... ) باد ( تغیر و جابجائی هوا . < در شعر و انسان . نیست باد . نیست باد) بادا . مبادا ( جابجا شدن .هر چه بادا باد . مبادا بخوابی . مبادا اذیت کنی ) بدن ( جا بجا کردن و تغیر و تبدیل . غذا .هوا . خون . امواج فکری . سموم ) و.............
ع + ب = عب : بمعنای . درهم بودن و شدن و کشیدن . در میان شدن یا بودن . سکنا و محل شدن .اتحاد و اتفاق . باید بودن . شاید نبودن . در واژه های . عبری . عبارت . عبادت . عبا ء . عبس و عبوس . عبد و عبید .عبرت عابر . عبور .
عرب بدوی و بی هویت و بی وطن که دائم بصورت مهاجر و مهاجم و عاری از هر فرهنگی ( ساختار و تولید و زبان نوشتاری ) دختران خود را زنده بگور میکردند و پیامبر باچه رنج ومرارت و مشقتی توانست به آنها بفهماند این کارها غیر انسانی است و چه بلا ها بر سر او آوردند حتی برای از بین بردن و کشنش نقشه ها کشیدن که نقش بر آب شد وبا اینکه از ایرانیان بسیار تعریف و تمجید میکرد و در طرح قبلا ذکر شده عرب ها وحشیانه به ایران حمله کردند ( شرح وقایع را تاریخ جهان دارد و پس از مرگ او با خانواده اش چه کار کردند ( ایرانیان چه در صدر اسلام چه در معاصر مدافع و مداح و پذیرای آنان بوده وهستند .
اسلام .........سالم و سلامت    جسم و روح ( بدن و فکر ) در ضریب تولید و ساختار ( ایرانیان اولین مسلمانان جهان در سراسر تاریخ بودند ) رمز پیروزی انقلاب   
اسلام از ریشه ی سل به معنای کهن . سنت . قدمت ( همه موارد در صحت و سلامتی و انسانیت ) جنگ و صلح در واژه های .    سلام ( خیر و تندرستی را نسبت دادن .اصالت دیرینه و سنت انسان و سنت صلح )سلطه . سلحشور سلطان ( سلطان و شاه و هر واژه درصحت معنائی خود قرار میگیرد ). سلطنت . در منفی هم داریم مثل ( سلیطه سلب ..). دیگر واژه ها. سلک سالک . ا سلحه ( قدمت و سنت جنگ ) سلیقه . سلف و.............
دین : د + ی = دی . گذشته .گذر زمان در تعامل . تدارک .شکل گیری و سازمان و سامان داده شده . تحت نظارت و نظام در گذر زمان. مثل واژه های . دین ( نظم و ترتیب در رفتار و افکار و گفتار در گذر زمان ) . دید ( نظارت در گذر زمان ) . دیم . دایم یا دائم .دایره . دیه ( تاوان گدر زمان ) دایه ( سر پرستی و نگهداری در گذر زمان ) . د یس . د یو ( رشد در ضریب و طول زمان در همه موارد . هرجانداری که در طول زمان و رشد بیش از حد داشته باشد حرکات و رفتارخارق العاده و دایناسور هم در ردیف این واژه ها و کد واژه قرار دارد ) دیسک و دایره ( وسعت گرفتن و داشتن در ضریب زمان نسبت به مرکز ) دیار { وسعت مکان در طول زمان ) دیکته . دیکتاتور  
جن و انس
ج + ن = جن : بمعنای    محو وناپیدا بودن یا شدن .نا مشخص و نا شناخته. بودن و پیدا شدن . بودن وحس و لمس نشدن . چسب و کنار و محاط و ممزوج . شکل و جسم نداشتن و در پیدایش  و تکوین  قرارگرفتن  . مخفی و پنهان : مثل واژه های . جن . جان ( روح و روان ) جنین ( پیدایش و تکوین ) جنس و جناس . جنون  ( حالت غیر طبیعی و غیر عادی مخفی و نا پیدا ) . جنوب ( بشر حیات را از قطب مثبت و شمال < ایستاده و برآمده و بلند > آغاز کرده < آریائیان > و جنوب برای آنها نا پیدا و ناشناخته بود ) جنگ . جنگل . جند و جنود . جنب و جانب وجناب. جنب و جنابت . جنت . جناح . جناق ..........GENE . GENESIS.......... .
انس
ن + س = نس :  بمعنا و مفهوم : بافت و متصل و ادامه دار و زنجیری و مسلسل وار . در واژه های . نسل . نسب و نسبت و منسوب و.. نساء . نسوان ( ادامه نسل انسان از زن < مرد مرده زا زن زتده زا > ) نسج .نسوج . نساج . انس و انیس و مونس وانسان ( زنجیره خلقت < حاکم دنیا بعد از خدا >)  ناس ( مردم . زنجیره انسان ها ) نسخ و نسخه . در منفی منسوخ . نسق . نسک . نسیه............ناسیونال ...
د + د = دد  : دهنده .آنچه در توان داشتن . قادر به هر کاری در هر موردی. نهاد و نتیجه . مثل . دادار ( قادر مطلق ) دادا ( کسیکه بزرگ منش و سخی باشد .گویش همدانی. پدرانه ) ددی ( پدرانه ) دد ( در ادبیات . دد . و .د یو به شخصیت نا متعارف ................
نماز  : ن + م = نم ( از کوزه همان تراود که در اوست )   کد واژه . نم . بمعننا و مفهوم ؛ اثر نشانه . ظاهر شده باطن . آشکار شده پنهان . بروزآنچه در ذات و خمیره و سرشت باشد . مثل : نام . . نامه . نما . نمایش . نمو . نمود .نمونه . نمد ( با نم ناک کردن مستمر در زمان ساخت ) و................NAM….NM      A
صلوه : صل . صلح . اصلح . صلاح . اصل . اصالت . صلب . صالح ...........درستی . راستی . نیکوئی در علم و عمل . حاصل آن در نم و نمایش صلوة . غیر این ریا و تظاهر است .و..................
ملت : م + ل = مل   این ریشه و کدواژه دو حرفی بمعنا و مفهوم .ممزوج .چسبنده و چسبیده بهم یا به دیگری یا واسطه چسبندگی یا اتصال و تعلق گرفتن به چیزی . موردی . جنسی . وسیله چسبنده ای و واحدی و.....مُلک . مَلک .مالک. مملکت ( دارای حرف دستوری . م ) ملات . مل ( خاک مل  < در گویش کردی قسمت اتصال سر به تنه انسان . مل . میگویند . گردن > ) ملاح . مله ( شنا کردن چسبیده و متصل به آب ) ملا و املا ( خواندن درس و یاد گیری نهادی ) ملاء ( در ملاء عام . در میان و چسبیده به مردم ) مال ( هر وسیله و موردی درس تعلق قرار گیرد )  ملی .ملخ ( خسته شدم خودتان معنا کنید................
واژه های هنر و فرهنگ قبلا بحث کوتاهی شده است هر دو واژه از ریش وکدواژه . هن . بمعنای ساخ ت و تولید در همه چیز همه موارد    
یک باب هم برای دو گانگی نویسی الفباء باید نوشته شود
یک باب هم به آواء شناسی ( آواء نویسی . ساده . مرکب ) اختصاص داده میشود  
شاد روان دکتر حقشناس سر مسئله آوا شناسی همخوان ها در تلفظ هیچ نشان آوائی ندارند و نظریه ایشان که زبان هیچ هنجاری ندارد ازمن که عکس عقیده ایشان را داشتم خیلی بدش میامد آن قدر که در پایان جلسه ای در فرهنگستان علوم در دربند ...... ( شاید علت اصلی عدم مدرک من بود ) به هر جهت هر عنصر زبانی دارای بار آوا ئی است وبدون بار آوا ئی نه تولید و نه تلفط میشود ونه قابل ترکیب باعنصر زبانی دیگر میباشد مگر توسط بار آوا ئی عنصر زبانی قبلی که تولید و تلفظ شده ( هر عنصر زبانی با بار آوا ئی تا دو عنصر زبانی دیگر را میتواند تغذیه آوا ئی کند و آن حروف را در ترکیب واژه قرار دهد ( عناصر زبانی < حروف > مانند عناصر اجسام که دارای بار الکترون و نترون و سایر هستند وتوسط آنها اتم ها خاصیت ترکییبی در نظام خود میباشند عناصر زبانی نیز در خاصیت ترکیبی نظام خود هستند )    
زیبا
هرچیزی که در استاندارد مصرف و معیار باشد ؛ زیبا است ؛ در دید و نگاه ؛ درحس و لمس ؛ در شکل و حالت ؛ در طبع طبیعت ( گل مظهر و نماد زیبائی در طبیعت ) وآنچه در بکر خلقت و طبع انسان است ( زن مظهر و نماد زیبائی در خلقت ) 
ز + ی = زی . بمعنای ادامه حیات با ضروریات آن در ساخت و ساز بهینه و اصولی در واژه های . زیست . زیستن . زیور . زینت . زینب . تزئین . مزیت . مزین . زیب . زیبنده . زید . زیاد . زیر ( تحت نظر و نظارت درمقایسه رد یا تائید )
طرح چند فصل وباب در تحلیل وبررسی زبانهای لاتین ( انگلیسی در اولویت.. ) واژه نگار و سایر دارد که مختصربه ان اشاره میشود
Th در واژه های .mather . brother .   father   . و      …theحرف . د . فارسی است که از طریق زبان هندی درتخریب طول تاریخ . مهاجرت . دور از نوشتار چنین حاصل شده   ( اثبات زبان دانش و معیار در جهان واژه هائی که در زبان انگلیسی th دارد همان حرف . د . زبان بنیادی دانش و معیار فارسی است و واژه ها . مادر . برادر . و.......... بنیادی و فارسی است همه واژه ها در همه زبان ها باید تحت بررسی قرارگیرد    
این درفارسی نهاد . درون . نزدیک . درواژه های آئین . آئینه ( آ . دستوری و نشان جمع کلی ) و...  in درانگلیسی همین معنا رامیدهد           on همان . آن . فارسی با همان معنا ( رو . بالا . و دور )     to     این هم همان . تو . فارسی با همان معنا و تلفظ    . برو تو اطاق ( go to the roomواژه نگار : شکر . شکر . و کرم . کرم . کرم . و بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر. این واژه ها و کدواژه ها اگر آواء نگاری ( آهنگ لفظی ) شود هم در تلفظ هم در معنا هم در تمایز واژه ها از هم مشخص و هم قابل مصرف در گفتار و نوشتار ( در فصل و باب ویژه در تحقیق قرار میگیرد < to .too . two .تو . تو . تو ) تمام زبان های بی نوشتار . دور از نوشتار . جدا شده از نوشتار در طول تاریخ چنین سرنوشتی را دارند و مجدا تاریخ ساز شدند .واز واژه های خود نوشتار ساختند     
واژه های زبان های واژه نگار چینی و ژاپنی و سایر در تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و در جدول بنیادی ساختار معنائی زبان مادر و اصلی ( زبان دانش و معیار فارسی ) مقایسه و مطابقت شده
پژوهش
پ + ژ = پژ : این ریشه و کدواژه بمعنای تدریجی و کم کم کسب کردن و بدست آ وردن در مثبت یا از دست دادن در منفی مانند . پژواک . پزمرده . پزوهش و پزوهنده . پژمان ..................
 اسفناج . آسفالت :     س + ف = سف . کدواژه سف بمعنای سخت .سخت بودن وشدن . خشک محکم . محکم بودن و شدن و کردن  و در حال و حالت در ضریب طول زمان. مثل  . سفر . سفره . مسافر . مسافرت  . مسافت . سفت . سفید ( هر چیزی در حال سفت و محکم و خشک شدن رنگ آن روشن تر و سفید تر میشود ) سفاک . سفله . سفیه . سفینه . سفال .آسفالت ( جمع و کلی سفال . در قدیم بام ها و خیلی جا ها را با سفال پوشش میدادند و در معاصر اصطلاح آسفالت گرفته ) اسفناج ( تیر آهن و نبشی داره . در لاتین هم موجود است ) و..........
عناب   :    ع + ن = عن . این کدواژه در معنا و مفهوم . پائین آمده وشده . حالت افتاده و آویزان . حالت از بالا به پائین . در حالت معلق و تعلیق مانند واژه های : عنب ( خوشه آویزان انگور ) عنقا . عنتر ( میمون دائما آویزان ) عناب ( پائین آوردن فشار خون ) عندلیب ( بلبلی که لانه خود را بصورت آویزان و معلق میسازد ) عنایت . عند اله . عندالمطالبه . 
م + ش = مش   : بمعنای .حالت و یکنواختی در . فلسفه . روش . عملکرد . خط ساخت .و تولید   . در واژه های . مشک ( یک روش و حالت در زدن و تکان دادن و رفت و بر گشت جهت گرفتن چربی و کره < کره از ریشه . کر وتکرار . همین معنا در ردیف خودش دارد > ) مشق ( یک حالت و روش در انجام کاری مثل مشق کردن سرباز یا مشق نوشتن شاگرد مدرسه و..) مشاء ( حالت و روش در فلسفه < فلسفه از ریشه . فل بمعنای چرخش و گردش . از هر طرف بچرخانی میچرخد > ) مش.مشی ( خط و روش و حالت در کار و کردار ) ماشین .machine   . ( یک روش و حالت دستگاه و کارگاه مثل قالی بافی . نساجی . sawing machine  فقط میدوزدtayp machine   فقط تایپ میکند  یا ماشین لباس شوئی ............ پس در زبان دانش و معیار . ch   ش میباشد  ( از آشفتگی های زبان های لاتین ) اگر از زبانشناس انگلیسی سئوال شود machine بمعنای دستگاهی که فقط یک روش کار انجام میدهد و مسئله ch  چگونه طرح را توجیه کند در اوایل نوشتن این سایت یک دانشجوی ادبیات دانشگاه ادینبورگ طراح طرح را مجنون خطاب کرد اما چند تشویقی هم داشتیم
بخت
ب + خ = بخ    کدواژه بخ . بمعنای . بسته و از دست رفته وداده در مثبت معنا و در منفی معنا عکس قضیه . در واژه های . بخت . باخت . باختر ( از دست دادن نور و روشنائی و در تاریکی شدن ) بخش . بخشش و بخشیدن . بخار . بخل . بخیه . و............ 
سخن
س + خ = سخ : در هم وبا هم و بهم شدن و بودن . محکم . سفت .مثل واژه های . سخن . سخت . ساخت . ساختمان . در منفی . سخی . سخاوت .....................
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

 

 بنام خدا  
یکی از دوستان که من وطرح ( کشف زبان ) را مورد لطف خود قرار داده وجهت تفهیم بهتر شدن طرح رهنمودهائی کرده اند و نیز توضیحاتی هم خواسته اند که برای همه خوانندگان این طرح وذهنیت آنها نسبت به طرح ضرورت دارد .  ( اما در آستانه هفتاد سالگی و یک انگشتی تایپ میکنم )   
 زبان دانش ( تولید و ساختار ) که معیار قرار گیرد ( از زبان دانش فارسی فقط گفتار و نوشتارش باقی مانده و پول نفت و جای خود را به دانش دانشگاه های جهان داده ) همه زبان های دنیا تحت شعاع آن قرار میگیرند ( همانطوریکه زبان دانش معاصر دانشگاه ها معیار ودر همه جای دنیا توسط گفتارو نوشتار حاکم است در این باره قبلا اشاره شده است .
پس بجای زبان عربی . ترکی . انگلیسی . چینی . کردی و...................همه زبان های دنیا این عنوان را ثبت میکنیم ...........فارسی زبان دانش و معیار  ................ وباید جواب همه زبان های دنیا را بدهد ..............    
و واقعاً زبان فارسی این توانائی و غنائت را دارد ................. در فصل و باب های آینده این مسئل ه و مسائل دیگر بحث خواهد شد .
نکته مهم : اگر بار ها عربی جزء فارسی آمده یعنی قسمتی از زبان دانش فارسی در قاعده ویژه که یکی از این ویژگیها ساخت دانش و نظم اشعار و ادبیات فارسی است ودر شرح الفباء تعداد حروفی که به عربی نسبت میدهند حروف معنائی و تغیر معنائی در واژه ها است ( شرح گسترده  ای دارد )  ودر ثلاثی مجرد ها همین بحث دوحرفی ها (کد واژه ها ) را در سه حرفی داریم  
 نکاتی دیگر
1-     جهانی شدن دانش معیار ( تولید و ساختار علمی و استاندارد و نظام و قانون مند کردن فرمولها وقضیه های ریاضی و فیزیک و شیمی وسایر علوم و اختراعات و کشفیات جدید ) چند سال است به این مرحله فبولی و اجراءرسیده و در دنیا عمل میشود ؛ درحدود پانصد سال وتقریباً از رنسانس ( انقاب فرهنگی و صنعتی ) به بعد سرعت گرفت و در این طرح کشف زبان ؛ عنوان ( زبان دانش و معیا ر معاصر ) را دارد   .
2-     با توجه به نکته قبل آیا بشر اولیه با توان فکری وذاتی و غریزی خود قادر نبوده در طول هزاران سال عمل و تجربیات و زبان های اولیه و ناقص خود را در یک زبان دانش و معیار قرار دهد ( یک جوجه بمحض اینکه سراز تخم در میآ ورد هم زبان دارد و هم حرکت وهم فکر هم همه درضریب غریزه < غریزه از ریشه وکد واژه . غر بمعنای دور . ازقبل > )  .
3-     ادامه بحث یک ودو ؛ در دانشگاه استاد ؛ زبان دانش معاصر را به دانشجو تدریس میکند مثلاً   h2o   آب بصورت فرمو ل و ساختار . استاد اب معاصر و موجود را مورد بحث و آزمایش قرار میدهد نه آب هزران هزار سال قبل ( طرح واژه های زبان دانش و معیار فارسی را به همین نحو بررسی میکند ) در غیر این صورت مسئله شکل و معنای دیگری پیدا مکند و نظام زبان دانش و معیار معاصر بهم   میخورد مگر مورد و مسئله تازه و کشف و اختراعی باشد که از همین زبان دانش و معیار معاصر دانشگاهی برای آن پدیده  استفاده میکنند . ( با این روش نه مورد انتقاد زبانشناسی ونه مورد انتقاد تاریخ قرار میگیریم به کشف زبان از معاصر به پیدایش میرویم و از واژه های زبان دانش و معیار فارسی بعنوان ( کربن 14 ) مانند زبان دانش و معیار معاصر دانشگاهی استفاده میکنیم .
4-     طرح ( کشف زبان ) زبان فارسی را باستناد دلائل قبل و با توجه ونتیجه گیری سه بند بالا زبان دانش و معیار قرار داده و واژه های موجود و معاصر را در تجزیه و تحلیل میگذارد .   
5-     هر چند مرا از این سخن مورد ملامت قرار میدهند اما حقیقت است من کرمانشاهی هستم و وزبان اصل و نسب من فارسی کتابی ( لفظ قلم )میباشد اما مهاجرت کرد ها به اطراف شهر و و استان و داخل شهر مردم کرمانشاه و کرمانشاهان را بنام کرد میشناسند ( ودر اثر دور شدن از فرهنگ نوشتاری درطول تاریخ و مهاجرت کرمانشاه و کرمانشاهان را کرمانشان با بسامد غیر استاندارد تلفظ میکنند درباره نوشتار و معنای کرمانشاه اشاره شده ) و حاشیه های ایران به همین نحو ( گرچه همه موارد از جمله زبان آنها به فارسی تبدیل شده است .   در محضر جناب اقای دکتر فریدون جنیدی استاد بزرگ شاهنامه در بتیاد نیشاپور ایشان برسر همین مسئله واژه کرمانشاه و کرمانشان مرا مورد غضب قرار دادند و با هدیه کتاب مهاجرت آریائیان و پذیزائی خانم ایشان بصرف چای ( تلخی و شیرنی ) من مورد مهر قرار گرفتم چندی بعد در مجلسی که ایشان سخنرانی میکردند و از مهاجرت آریائی ها میگفتند و اظهار داشتند این کتاب را خوانده اید من در فکربودم و توجه نکردم کسی جواب داد یانه اما اگر منظورش من بودم که بودم میدانستم اگر بحث کنم این دفعه کتک را میخورم .. چرا .. چون در آن کتاب واژه نعل را در شعر شاهنامه فردوسی با همزه ( الف همزه در زبان دانش و حروف دو گانه . ی . و .جایگاه خاصی دارند که شرح دارد ) نوشتار و چاپ شده بود در صورتیکه اگر از زبانشناس عرب پرسیده شود که ساختار معنائی و بنیادی واژه نعل چیست و چرا با عین مینویسند ایا میداند من برای صنم یک سال سئوال کردم که چرا با صاد مینویسند جوابی داده نشد ( البته طرح به هر دو جواب داده ودر سایت درج شده است )
6-     معیارگفتار زبان معیار . معیار نوشتار زبان معیار
7-     حاشیه ها کم کم به مرکز زبان فارسی ( لفظ قلم در ضریب واکه < لجه تهرونی > توضیح دارد ) نزدیک میشوند و بعضی ازآنها فراموش میکنند کجائی بودند ( نموداری از یکی شدن زبانها ومعیارگفتار در ضریب نوشتار . لفظ قلم . لفظ قلم معیلر در ضزیب بسامد و فرکانس معیار < سخنران یا گوینده رسانه                                                 
تهرون در لفظ آلوده . طهران در لفظ پاک ( هوای پس از باد و باران از ریشه طه )
لهجه شدن زبان فارسی در گفتار تهرانی ( طهرانی )
تعریف لهجه : لهجه از دو ملکول واژه . له . و . جه . تشکیل شده بمعنای له شدن جهات زبان ( قبلا شرح داده شده ) و از استاندار خارج شدن و قانون مندی و نظام زبان مادر . اصلی و ذانش و معیار .
زبان مادر واصلی ( دانش و معیار ) در چهار حالت و صورت در لهجه و تخریب قرار میگیرد .
1-     بسامد ( فرکانس ) فردی . جمعی  ( فقط در گفتار تائثیر گذار است و در معنا و مفهوم کمی و کیفی و نوشتار اثری ندارد .
2-     تغیر و جابجائی واکه ها ( مصوت ها ) تغیر معنا در کمیت وعدم تغیر در کیفیت .
3-     تغیر و جابجائی واج ها ( صامت ها . همخوان ها ) تغیر در کیفیت معنا  .
4-     تغیر هرسه حالت ( بسامد . مصوت . صامت ) زبان های دور از نوشتار . بی نوشتار . گنگ . مثل زبان های افریقائی و سرخ پوستان امریکائی  .
 لهجه زبان طهرانی فقط مصوت ها( واکه ها ) را تغیر میدهد ودرمفهوم و معنای واژه در کمیت است نه کیفیت  . مثل . ایران . ایرون . طهران . طهرون . آمد . اومد . سازمان . سازمون . دکان . دکون . خود تان . خودتون . کرمانشاه . کرموشاه . در موسیقی و در اشعار و نظم و نثر برای شیرینی و زیبائی واژه ها به کار میرود  . ( دراستثناء و گزافه وجهه خود را از دست میدهد )
لهجه طهرانی ؛ خط شکسته گفتار شیرین فارسی ( زبان دانش و معیار) است   
تجزیه تحلیل چند واژه دیگر 
سرخ .    سرخ کردن غذا : ( پنهان و مو میائی و ماندگار غذا ) س + ر = سر . این کد واژه بمعنا و مفهوم . راز . حالت و انجام پنهان و نا محسوس و غیر قابل رویت. نهان . در واژه های . َسر .   ِسر . سرایت .  سرقت . سریع و سرعت . اسیر و اسرا ( واکه ها در کمیت و دستوری . همخوان ها در کیفیت و ساختاری . سرد .................سرخی رنگ غذا های سرخ شده به سرخ اطلاق شده
بو .    بو دادن مواد غذائی  ( ماندگار و دوام غذا )
ب + و = بو : معنای این کد واژه . ماندن و ماندگار در نقطه و مکان و ساکن . مثل بوم و بومی بودن . بود و بودن . بوسه . بو گرفتن در جائی و در چیزی . بور ( هر چیزی در اثر ماندن رنگ و رخش را از دست دهد .....................   
 
غ + ز = غز . بمعنای آرایش و آرایش دادن داشتن . تجمع زیبائی  داشتن . نظم و نظام داشتن و نظامی بودن . در واژه های   . مغازه ( محل کسب آرایش شده و دارای نظام ) غز و غزال ( دختر و آهو نماد آرایش و تجمع زیبائی ) غاز ( آرایش و نظم در حرکت و پرواز ) غزوه ( آرایش جنگی و نظامی ) ...............
نکات مهم
1-      در اول یا وسط یا آخرواژه ها حروفی ( واک یا واج ) اضافه دارد که در این طرح حروف دستوری نام دارد

تعدادی از واژه ها در فارسی در کد بندی و جدول قرار میگیرد و تعدای ازآنها در زبانهای دیگر چه در تخریب چه بکر موجود است که در بحث و فصل خاص خود مطرح میشود .

 

انصاف است یک نفری و یک انگشتی دربرابر دنیا تایپ کنم . کمک کنید نظر دهید با این طرح ( کشف زبان ) یا ایران را جهانی کنید یا جهان را ایرانی کنید ................حافظ و سعدی و فردوسی و کوروش چنین کردند
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

بنام خدا

بخوانید تا بدانید

کتاب ( انسان و زبان از پیدایش تا معاصر )

جهانی شدن فرهنگ ایرانی و زبان فارسی و ممانعت از واژه های بیگانه در گرو علم و دانش درضریب تولید و ساختار است

( کاری که نسل دیرینه ایران و ایرانی انجام داد ؛ به شهادت تاریخ )

یک شاهنامه فارسی ( کتاب ملی ) را بی نهایت انسان ها میخوانند ؛ آ یا شاهنامه معیار است در نوشتار یا بی نهایت انسان ها در گفتار ؟ .......... ( لفظ قلم معیار است ) .

بی نهایت انسان ها بی نهایت بسامد ( فرکانس ) در تلفظ واژه ها دارند اما واژه های شاهنامه ( کتاب ملی ) فرکانس ثابتی دارد و لفظ قلم در ضریب آن میباشد در این صورت کتاب ملی ( شاهنامه ) معیار زبان فارسی معیار میگردد .

اولین انقلاب فرهنگی وصنعتی جهان ( رنسانس ) در زمان و دوران مادها و هخامشیان ( کوروش و داریوش ) اتفاق افتاده ( نماد منشور حقوق بشر ) به پشتوانه آنچه دنیا میداند و در کتاب های تاریخ اد یان اشاره شده است (آ ریا ئیان در سرزمین پارس بمرکزیت ایران ) .

اهورا مزدا : از دو واژه . اهورا . و . مزدا

اهورا : از ریشه و ملکول واژه . ه + و = هو . بمعنای در همه جا و مکان هر چیز حضور و موجود بودن و داشتن ( این کد واژه قبلا بحث شده)

مزدا : از کد واژه . م + ز = مز : بمعنای . ضریب عصارها در یک نهاد . نهاد پنهان . نهان طعم . نهائی و نهایت . مثل واژه های . مزه . مزار . مزد ( عصاره کار و کوشش ) . مزاح . مازیار ( ماز + یار ؛ مز و یر ) و..............

اهریمن : از دو کد واژه . هر . و . من . تشکیل شده ؛ هر . بمعنای همه جا و همه کس و همه چیز را شامل شدن ؛ من . بمعنای شخصیت ؛ پس .اهریمن یعنی شخصیت هرجا ئی و......( شیطان از ریشه : شی . بمعنا و شامل هر چیزی به هر شکلی ) و ( ابلیس از کد واژه : بل . بمعنای گسترده و همه جا بودن و حضور داشتن ) hurry man ) شخصیت عجول )

علم بهتر است یا ثروت ؟..............در بحث معنای این دو واژه می فهمیم سالیان سال چه اشتباهی در نوشتن این موضوع انشاء شده است .

دانشمندان و فلاسفه همچون ارسطو ا؛ افلاطون ؛ سقراط ؛ بقراط و هم ردیف آنان در بحث ها و جدال علمی زبان به دو دسته و نظر تقسیم شده بودند ؛ دسته ای عقیده داشتن زبان قرار دادی است و دسته دیگر به معنائی بودن زبان نظر دادند ( آنها از ساختار بنیادی زبان آگاه نبودند ) اما این طرح ( کشف نظام بنیادی ساختار زبان ) هردو نظر را در تحلیل و بررسی دارد .

در ساختمان لغت نامه دهخدا در محضر جناب آقای دکتر ستوده اظهار داشتم جهت نوشتن کتاب ( انسان و زبان < از پیدایش تا معاصر > ) باید همه دانستنی های جهان را دانست ایشان اظهار داشتن ( مگر میشه گفتم غیر از این نمیشه ) چون همه دانستنی جهان در زبان دانش ومعیار فارسی نهفته است .

ثریا : ث + ر = ثر . بمعنای نهاد . نشانه . ساختار نهادی . پهنه و نهایت . عصاره وجودی . توان بازو . فکر خلاق . هنر واحد . مثل واژه های . ثریا ( پهنه ونهایت . آسمان ) . ثار ( عصاره وجودی . خون ) . اثر ( هنرواحد . فکر خلاق ) . ثروت ( توان بازو . فکر خلاق < ثمره علم و دانش نه بلیط بخت آزمائی > ) .

خدا : اعلم ترین اعلم ها است .

علم : ع + ل = عل . این ملکول واژه بمعنای ؛ انجام ( کنش و واکنش . ذات و ترکیب ) در همه مسائل و موارد از جزئی تا کلی در جهان و کائنات در واژه های . علاج . علت . علاقه . علف ( اگر الف نوشته شود . از ریشه . لف . بمعنای در میان شدن و گرفتن مثل . لفاف . لفظ و ... ). اعلام . اعلان . معلوم .علی . اعلا . عالی . اعلم ........... ( نکته بسیار مهم که قبلا به آن اشاره شده زبان دانش و معیار شامل عربی و فارسی بصورت اخص و کلی و زبانهای لاتین و گویشها بطور اعم ؛ واژه نگار ( چینی . ژاپنی ) و بقیه در بحث های بعدی منظور شده است .

توجه داشته باشید عربی جزء فارسی است عربها فرهنگ نوشتاری نداشتند ایرانی ها به آنان آموختند ودر کتابت قرآن بسیار کمک کردند .

عدم همکاری اساتید محترم زبانشناس با این طرح ( کشف زبان ) عدم اگاهی آنان و جهان از نظام بنیادی ساختار معنائی زبان است و نیز مدرک گرائی مانع آن است . ( علم ؛ تحقیق ؛ پژوهش . حد و مرزی ندارد )

سایت های اینترنت ؛ نمایش دهنده علوم جهانی هستند . ( د نیا زیرنظر و انگشتان ما ) .

هر زبان که در جدول ساختار بنیادی نوشتارگردد زبان دانش و معیار میباشد و گفتار تابع آن معیار است ( لفظ قلم ) .

فارسی معیار ترین معیارها است .

آشنا از ریشه و کد واژه : ش + ن = شن . بمعنای سیال و سرگردان و مواج . در واژه های . شن . شنا . شناوردر آ ب و هوا و آشنا ( آ ؛ نشانه جمع . قبلا توضیح داده شده . آشنا بمعنای شناور و دائم در قکر و نظر ) شنیدن ( امواج صدا سیال و شناور ) شانه ( شناور کردن مو و ..) شانه ( چون شانه های انسان در حرکت و در آب دائما شناور است )شانس:(حالت و حرکت سیال و شناور) 

سوسک و سا س ( مامو رین تجزیه و تخریب )

 

 

س + و = سو : بمعنای . جدا و تجزیه کردن و شدن در اشیا . مکان . مواد . مسائل : . مثل . سوا . سور . سود . سوز ( در سرما و گرما جدا شدن هر چیز ) سوختن و سوخت ( جدا شدن و کردن در اثر سوختن ) سوسک ( تجزیه و تخریب )

س + س = سس ؛ این ریشه و کد واژه بمعنای تخریب پی و پایه و خرد کننده ( در منفی معنا ) در واژه های . سست . سا س. ( در مثبت معنا ) اساس ( پایه و پی و سفت )

کیمیاگری (علم شیمی) : ک + ی = کی . این کد واژه بمعنای . نیرو و راز ورمز پنهان . مبهم و نا شناخته . مثل کَی ( چه وقت ) کِی ( چه کسی ) کیا و کیاست ( فکر و فهم و نیروی پنهان ) کیش . ( راز و رمز پنهان ) کیسه و کیف ( محتوای پنهان ) کین و کینه ( دیرینه پنهان ) کیمیا ( ناشناخته و راز و رمز ) و .............

زبانشناسی جهانی که در ساختار بنیادی زبان در بن بست قرار دارد ؛ در آواء شناسی و واج شناسی هم دچار ضعف و اشتباه میباشد واین باعث تخریب و انحراف زبان میشود واز آن جمله آواء نویسی لاتین بر وازه های زبان فارسی است .

درکتاب های زبانشناسی فارسی از زبان فارسی به علت عدم آ گاهی از ساختار بنیادی زبان بسیار ایراد گرفته اند . مثل . سبد سه حرف است یا پنج حرف ( سَبَد ) ............ واکه ها ( مصوت ها ) با ( صامت ها ) واج ها تمایز ساختاری دارند ( در زبان های لاتین چنانچه حروف صدا دار مصوت ها از وازه ها برداشته شود آن واژه خوانده نمیشود اما در زبان معیار ودانش فارسی قابل خواندن است . مثل همین واژه سبد . در بحث های بعدی در این باره گسترده بحث میشود .

اثبات زبان فارسی در این طرح ( کشف زبان ) بعنوان زبان معیار فصل و بحث مقایسه واژه های زبان های د نیا با زبان فارسی باز میشود .

آواء شناسی و واج شناسی ویژه طرح ( کشف زبان ) هم نیز ارائه خواهد شد .

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:نظام بنیادی ساختار معنایی زبان, توسط محمد رضا فروزمند |

 

خدا پرستی علمی و عملی انسان را عالمانه و عاملانه به خدای اعلم و اعمل نزدیک میکند .    
از سخنان پیامبر
( اگر علم در ثریا بودی هر آینه گروهی از پارسییان آنرا به دست میآورند .  ( عرب به عجم . هنر نزد ارانیان است وبس .در ترجمه واژه عجمی در قرآن باید تجدید نظر گردد )
ی + ز = یز :   این کد وازه یا ملکول واژه ( ریشه دو حرفی ) بمعنای ، بی پایان ، بی نهایت ، در ، یزد ( مکان و ملتی که پایانی ندارند و معتقد به جهان آخرت هستند ) ایزد و یزدان ( خدای بی پایان ، نهائی ) یزال ،( پایان ، نهایت یا بی پایان و بی نهایت ) یازده ( قبلا در مبحث ده و عشایر پایه جامعه و دَه و عشر و ِتن ten پایه و فشرده اعداد هستند اما از یازده به بالا اعداد بی پایان و بی نهایت میشوند ) و ..................
اختراع و اکتشاف در انحصار و استثناء فکری و فردی قرار دارد ؛ همفکری و همکاری آنرا از انحصار خارج ودر دسترس عموم قرار میدهد ومنتج به یک رشته تخصصی دانشگاهی خواهد شد .
زبانشناسی جهانی قبل از رنسانس وجدول عناصر قرار دارد و باید خود را به این طرف رنسانس که زبان دانش و معیار ( تولید و ساختار ) دانشگاه برساند و در جدول عناصر زبانی ( کشف بنیادی نظام ساختار معنائی واژه های زبان ) قرار گیرد و از بن بست ساختار بنیادی خارج گردد .
فردوسی ؛ حافظ ؛ سعدی و همسا نان آ نان شاگردان فرهنگ و زبان فارسی و استادان نظم و نثر بودند ؛ اما از ساختار بتیادی زبان آ گاه نبودند .   
مسئولین با همراه کردن مردم انقلاب را با اله اکبر شروع کردند و موفق شدتد گرایش عربی دارند ؛ در صورتی که عربی جزء فارسی است و باتفاق زبان دانش و معیار فارسی را تشکیل میدهند .
ریاست محترم کمسیون فرهنگی مجلس و فرهنگستان زبان و ادب فارسی گرایش زبان عربی دارد ؛ زبان اول مسلمانان جهان عربی است ( زبان اول مسلمانان ایران فارسی میباشد؛ اصل پانزدهم قانون اساسی ) .
طلا هرچه عیارش بیشتر باشد ارزشش بیشتر است ( زر ناب ) .
زبان فارسی طلای تمام عیار است معیار است معیار ( با آن هر زبانی را میتوان محک زد ؛ کربن 14. است ) .
انسان انقلابی و خدا گونه دارای زبان دانش ومعیار ( تولید و ساختار ) است 
واقعیت نه کهنه میشود نه از بین میرود ( مثل ماهی هروقت از آب بگیری تازه است ) .
معیار ( عیار ) : از ریشه و کد واژه . ع + ی= عی . بمعنای رویت و دیدار و نما و نمایش ذات و باطن و درون و حالات آن مانند واژه های . عید . عیال . عیب .
عیش . عین ( عیر . عیار . معیار ) ............
بسیار نوشته اند کتاب ها ؛ مقالات . رساله دانشجوئی . همایش ها . سایت های اینترنتی . زبان معیار چه زبانی است ؟ چه مشخصاتی دارد ؟
زبان معیار : زبانی که دارای فرهنک غنی وجهانی باشد قدمت تاریخی جهانی دارا باشد . نماد توحیدی و انسانی و حقوقی و اجتماعی و قضائی و قانون اساسی در جهان داشته باشد ؛ همه موارد در گفتار و نوشتار ( کتبی و شفاهی ) زبان دانش ( زبان فارسی ) اولین زبان نظام مند و قانون مند وجود دارد .
لفظ قلم : مسئله ای که باید مسئولین و کارشناسان زبان آنرا حل کنند ؛   حل این مسئله مشکل زبان معیار را در گفتارحل خواهد کرد ( مسئله ای که این طرح آنرا حل کرده است ) .
حل مسئله :    1- زبان نوشتاری و گفتاری هزار ساله شاهنامه فردوسی ( کتاب ملی ) ؛ نکته مهم اینکه زبان شاهنامه یک شبه و یک ساله ساخته نشده بلکه به جرات میتوان گفت هزار سال قبل ازشاهنامه این زبان به همین گفتار ونوشتار ( که از زبان های اولیه نظم گرفته و نطام مند و قانون مند شده و قبلا در این باره بحث شده است .
2- آزمایش حل مسئله :جند واژه مثل . مادر . نام . آدم و....... درلفظ مردم زبان های رده هند و اروپائی قرار دهید هر لفظی که همه الفاظ را در نظام بنیادی ساختار معنائی( لفظ قلم ) در ضریب بسامد ( فرکانس ) تلفظ کرد زبان معیار در گفتار و نوشتار قرار داد .
جواب آزمایش : یک ادیب سخنران و سخندان فارسی زبان بدون لهجه ( گفتار رسانه ای مثل خانم صادقی )
زبان و معنای آن : ز+ ب = زب ؛ حرکت خیلی سریع و تند و جا بجا ئی و تکه تکه کردن و شدن مثل : زبده . زبل . زبر و زرنگ . زباله و زبیل .............
زبان در دهان بسرعت صداهای یک نواخت و واکه ها را با جا بجا و تکه کردن در شکل گیری واج ها و تولید حرف نقش اساسی دارد .
زبان حیوانات : از ازل الی ابد ؛ مرس زبانی ( کوتاه و بلند کردن صداها )
فروهر :   فر ( آزاد . جدا . تک ) هر ( مستقل . مختار . خود کفا ) فروهر یعنی . آزادی و استقلال .   ( فر بمعنای شکوه : ش+ ک = شک . یعنی جدا 
میترا : می ( بهم چسبده . آمیخته . ممزوج ) تر . ا ( جدا . جزء . سوا ) میترا . یعنی ترکیب تجزیه .
پیاز و onion ؛ پی از پی ، رو در رو ( پیاز لایه لایه و روی هم قرار دارد ، در فارسی و لاتین )
 کدواژه ، سی ، بمعنای گسترده و پهن و دارای نهاد و محتوا در واژه های ، َسیر . ِسیر ، مسیر . سینی ، سینه ، سیل ، سیب ، سیا ست ............
سیب زمینی و سیب درختی : هر دو سیر کننده و نهادی هستند ...........
گوسفند ، گاو ، گو ساله گورخر ، گوزن : ملکول واژه ، گ +و = گو ، در همه ی واژه ها وجود دارد وبه معنای گردش وچرخیدن در سکون و مکان می باشد و در وازه های گوی ، گور ، گود . گونی . گوشت .0( پیچ گوشتی . چرخاندن و گردش پیچ ) گوش . گوشه . گول . گو نه . گوناگون . و.......................
(چر : چ + ر = چر ؛ گرذش و چرخیدن در حالت و مکان : چَرا . چِرا ؛ ( اولی بمعنای جراندن و جریدن دام و احشام وسایر و دومی چرخید ن بصورت سئوال و جواب ) . واژه های دیگر ؛ چرخ . چراغ . چرب . چرک . چرند . چِرت . چُرت . چُرته یا چُرتکه . چاره . آچار ( جمع . چر . چار ؛ چرخاندن و گرداندن ) آچار تخت . آچار فرا نسه . اچار شلاقی یا لوله . آچار پیچ گوشتی و...............
سرزمین پارس از قطب شمال تا قطب جنوب ( سر زمین آریائی ها ) بمرکزیت ایران ( سر زمین ماد و هخامنشی )
سر زمین ماد و هخامنشیان ( اکباتان . کرمانشاه . تیسفون . شوش . به مرکزیت فارس )
سرزمین فارس به مرکزیت تخت جمشید ( مقر و ستاذ فرماندهی فرهنگی جهان )
سرزمین فرهنک و زبان فارسی   ( زبان فارسی تنها میراث فرهنگی زنده در مصرف گفتار و نوشتار )   
شاهنامه ( کتاب ملی ) را پیش رو قرار داده زبان دانش و معیار فارسی را نظاره کنیم ( میراث مکتوب زنده )  آیا این سند ومدرک کتبی برای اثبات زبان معیار که فرگوسن ها و مسئولین آنرا طبقه بندی میکنند کافی نیست     
فرضیه های اصل : 1- بر اساس داده های جغرافیای جهان ( زبان دانش و معیار دانشگاه ها )  زمین پس سالیان سال سرد شده و برای زیستن اماده شد و بر همین اساس موجود قطب ها زودتر سرذ و برای چرخه حیات اماده شد . ( قطب شمال بخاطر مثبت در اولویت قرار گرفت )
                      2- بر اساس داده های دانش گسترده معاصر ( زبان دانش و معیار دانشگاه ها ) هر ساختاری از ادغام و الحاق قطعات حجمی ( فیزیکی و شمیا ئی ) ساخته و پرداخته میشود و توسط سازنده به این جسم ساکن روح وحرکت داده ( این جسم و پدیده بدون تکوین در تکامل پا بعرصه وجود و پیدایش گذارده )  و آ ماده آنجه در برنامه و کار نامه ( مغز ) ان قرار گرفته در چرخه حیات کاری قرار گیرد . ( پس بر اساس این قضیه ؛ اول تخم مرغ خلق شد بعد مرغ )  
                   3- انسان نخستین یا انسان های نخستین در تکامل جسمی و عقلی ( غریزه فطری ) پا بعرصه وجود گذارد ند و از بدو پیدایش دارای زبان واکه ای ( مصوت ها . الف ها ) بودند
                  4- انسان های اولیه در رشد جعیت ( آریا . قبلا در باره این واژه بحث شده . جمع ری و زیاد و کثرت معنا شده ) اریا و آریائی ها بوحود امد و بر اساس فرضیه های اصل قطب شمال ( قطب ها ) سرد شد و اریائی ها به سمت آسیای امروزی مهاجرت کردند وسایر نقاط جهان پراکنده و عدهای به سمت قاره امریکایکنونی روانه شدند ( اینکاها و مایا .....) و سکا ها  
اصل های فرض : سه فضا  بستر و محدوده سازنده و آماده سازی جانداران در جهان موجود است . 1- خاک ( زمین ) 2- آب ( دریا ) 3-  جو ( هوا )
1 گیاهان درخاک ( خاکزیان ) .   درجه سه فهم و شعور (بی هوشی )
2- آبزیان در آب .   درجه دو فهم و شعور ( کم هوشی )
3- خشکزیان درجه یک فهم و شعور ( پر هوشی )
انسان .      درجه ممتاز فهم و شعور ( ضریب هوشی )    
در این سه فضا هر تولید و مثل ؛ خواه بصورت نطفه و تکوین ، خواه بصورت بالغ و تکامل  هوا زی هستند( نیازمند اکسیژن ؛ اکسیر جوانی ؛ اکسیده شدن . قبلا شرح داده شده ) .
هوا :  ه + و = هو ؛ این کدواژه بمعنای . در هر مکان . در هر زمان موجود است ؛ هو ( خدا ) هو ( دو یاچند زن و یک شوهر ) هو ( در عربی به هر شخصیت غایب البته تغیرات آن در عربی شرح داده شده ) هوش .
ح + و = حو : این ریشه  و ملکول واژه بمعنای ؛ دایره وار. دواری . در میان و مرکز قرارگرفتن یا دادن مثل . حوا . حوری . حوض . حوله . حول ..........ستاره شناسی . نجوم . هیئت   
ستاره :   از کد واژه و ریشه ؛ ست . بمعنای قرار گرفته . ثابت . مقر . پایانه و پوشش .نشانه . خاتمه و ......... در وازه های . ستاد . است ( استعداد . استعمال . استقرار..............) ستر . ستار . ستاد . ستان . ستم . ستایش و ...........( set  و همه معنای آن در لاتین ) ستوده
نجوم : ملکول واژه . نج . بمعنای مجموعه . گروه . منظوم . خاتمه . در یک تشکیلات . در یک خصوصیت .مثل واژه های . انجمن . انجام . نجم و نجوم . نجار . نجیب و نجابت . نجباء . نجات ( جدا شده و جدا ما نده در موردی . مسئله ای در اجتماع . از دسته وگروهی و........ او را نجات دهند )
هیئت : از ریشه . هی . ما نند معنای ستاره و نجم .مثل   : ستاره شناسی . در ریاضی در دسته و گروه ها 
کوکب . از ریشه ؛ کو : بمعنای . بسته . دایره وار و حلقه ومنحنی بسته . محتوا و بارور بسته که قابلیت باز شدن است . مثل کور . کول ( حلقه هائی که در چاه میگذارند ) کودک . کودن . کود . کوش . کاوش . کاویدن . کواکب ...........
اختر : خ + ت = خت ؛ پایان . تمام شده . تکمیل . مجموعه . ؛ مثل . ختم و خاتمه و خاتم . اختران و.............
فن : این کد واژه بمعنای عمل و انجام که قابل رویت و دید نیست مثل . فناء . فنی . فنر . فانوس . فنج . فنجان .
صنم : صن . بمعنای ساختن . سازنده . مصا لح ساخت . در واژه های . صنع . صانع . صنعت . صند ل . صندوق . صند لی ( صنایع جوبی را در دانش زبانی صنذل است همانند صنایع چوبی معاصر مثل . مبل . کمد < صندوق > میز و...........را مبلمان میگویند ............و اما برای اخذ شناسنامه و انتخاب نام صنم جهت ششمین فرزندم که هم اکنون سوم راهنمائی میباشد به سازمان ثبت احوال تهران مراجعه کردم که از قبول نام صنم طبق دستور وبخشنامه مجلس که تعدادی دیگر اسامی و یکی ازآنها صنم بمعنای بت ممانعت شده است ؛ یک سال از سازمان ثبت احوال به مجلس از مجلس به فرهنگستان زبان و ادب قارسی از آنجا به سازمان سجل و ثبت احوال و زبانشناس مسئول مستقر در سازمان و زاز آنجا به نزد نمایندگان مجلس و اما ( حرف آنها صنم یعنی زیبا و  بت و بت یعنی شرک ....... حرف من ؛ چرا صنم را با صاد مینویسند . جواب . عربی است . من ازعرب سئوال کردم پاسخگو نبود . از فرهنگستان بپرس .آنها هم نمیدانن همین را که گفتید در نامه نوشتند
آنها با نام . صنم . جهت اخذ شناسنامه موافقت کردند ( در این مورد سه نامه رسمی موجود است ) .
بت : بمعنای ساختار . ساخت . قطعه و مصالح ساخت قبلا دربحث الفباء و الفا بت شرح داده شد ؛ بتون . ابتر .............. حالا اگر قطعه یا مجسمه یا ساخته ای را درعین زیبائی . فنی . بسازی و آنرا بپرستی میشود بت پرستی
صنم : یعنی ساخته شده من یا خواستار و دلخواه ساخته شده من
چشم : از ریشه . چ + ش = چش ؛ بمعنای . حس . سنجش . محک . معیار .مزه .طعم ؛ توانائی چشائی چشم بسیار است و نسبت به همه چیز قذرت سنجش و چشائی دارد ؛ ترشی . شوری . شیرینی را اول چشم می چشد بعد زبان . نرمی و زبری . سفتی و شلی را اول چشم حس میکند بعد حس لامسه و.....
ن + گ = نگ : این کدواژه بمعنای ؛ ما ند گار. ثابت . نگهداشتن . نگهدارنده . متمرکز ؛ مثل واژه های : نگار . نگارستان . نگارنده . نگاشتن . نگاه .نگرش . نگین . انگور ( همه ماحصل ان ماندگار است . مویز . کشمش . سرکه . شیره . و............... ) انگشت ( نگهدارنده هروسیله ای ) انگ ( محک و عیار درتائید هر چیز مانده و قابل ماندگار ) انگبین ( عصاره و متمرکز کردن جهت ماندن ) انگار و انگاره
ش + ک = شک : این ریشه و ملکول واژه بمعنای ؛ جدا شده . جدا از هم .جدائی انداختن .  مشخص و ممیزکردن . دو گانگی : در واژه های . شک ( دو دلی و تردید ) شکایت . شکل . شکست . شکستن . شکار . شکاف . اشکاف . شکافتن . شکفتن . شکوفه . شکم ( همه خوردنی ها در شکم تجزیه و جدا میشود ) شکر ( دانه دانه و جدا ازهم . قند در بحث . ق + ن = قن بمعنای بسته شده و چسبیده بهم شرح داده میشود ) شکر ( تشکر از خدا یا شخصی یعنی مشخص و ممیز کردن آن و آنان ) لب شکری ( لب جدا شده )
مریم عذرا  :            مریم              عذرا
م + ر = مر . این کد واژه بمعنای . متمرکز و ساکن . کم تحرک و بی حرکت . مستمر در زمان . قرارداد و قرار گرفتن در مکث زمان . مات و مبهوت ..مثل : مریم ( مکث . سکون . ساکن در نهاد و فطرت ) مر جان ( جاندار ساکن در یک جا ) مرض و مریض ( در ضریب معنای بالا ) مرور . مرارت . مار . مرئی . مرآت ( < آینه > ساکن و متمرکز ) مرکز . مرگ و مرد ( ساکن و بی حرکت ) مراد و مرید ( در مستمر زمان به مراد میرسند و مرید میشوند) مرز ( مکث زمانی قراردادی و طبیعی ) مرد ( یک انسان < منفی و مثبت > در استمرار زمان مرد میشوند ) مردم ( جمع و جمعیت انسان ها ) مریز یا مریزا ( در مستمر زمان قرار گرفتن < دست مریزا . ساکن و متمرکز در سالم و سلامت > ) مرغ ( جوجه در استمرار زمان مرغ شدن
ع + ذ = عذ : این کدواژه و ملکول واژه بمعنای . شرم از اتفاق . شرم حضور . بخشش از گناه . برائت خواستن ؛ مثل واژه های .عذر . عذرا . معذرت . عذر خواهی .
مریم عذرا   یا   عذرای مریم : شرم حضور و ساکت و ساکن از اتفاق ؛ بخشش از گناه در محضر و افکار عمومی ؛ مبری بودن و برائت خواستن
چلانگر : چ + ل = چل بمعنای فشردن و کوبیدن ( آهن را کوبیدن وفشردن و بصورت های مختلف در آوردن . آهنگری ) چله ( فشرده سرما و گرما در تابستن و زمستان ) چله بری . چله کشی . چلاندن . چاله . چال . چالک ( هاوان سنگی برای کوبیدن گوشت و..در گذشته ) چلاق ( فشرده مادر زادی )
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

بنیان گزاران ساختارزبان فارسی مسائل علمی و فرهنگی ، فیزیک ، شیمی ، ریاضی و سا یر موارد تدریس دانشگاهی معاصر را در زبان فارسی درج نموده اند .

اکسیدده شدن ( ترکیب فلز با اکسیژن ) در فارسی زنگ زدن ، از ریشه و کد واژه  ، ز + ن = زن  : بمعنای بی وقفه در فعالیت و دائم درحرکت و بدون تعطیلی در کار مثل واژه های ، زن ، زنبور ، زنده و زندگانی  ، زند ، زنهار ، زنا ، زناشویی ، زنگ زدن در خبر کردن و شدن ، زنگوله  ، زنگ زدن در فلز و آهن و..............

میکروب ( کرم خوردکی ) آیا درکرم خوردگی دندان با چشم حرکت جانداری را می بینید ؟ زبان فارسی دیده است  !

کرم : از کدواژه ، ک + ر = کر به معنای تکرار و ازدیاد  در واژه های : تکرار ، کرور ( درشمارش ) ، َکر ( درتکرار برای شنیدن ) ، َکره ( در تکرار زدن مشک برای گرفتن َکره )  ُکره ( تکرار کرات آسمانی ، و تکرار نسل اسب و الاغ و ... ) ، کار – ( تکرار درانجام و عمل ، الف جزء حروف مصوت ها  و واکه ها است که برای تولید و شکل گیری حروف اصلی و همخوان ها در گفتار ونوشتار بکار میرود ، اگر حروف صدا دار را از نوشتار زبان های لاتین برداریم  دیگر قابل مصرف در گفتار و نوشتار نمیباشد )  ...........................

نانو : در واژه ، آرد  ، از کد واژۀ  ، رد ، یعنی هرجسم بزرگ را قابل ترکیب ورد آن را آسان میکرذند ، مثل  گندم .......................

موج  :   از کد واژه  ؛ م + و = مو   :  بمعنای خیلی نازک و ظریف و در نهایت نا مرئی ( امواج رادیوئی ؛ تلویزیونی ؛ مخابرات و دیحیتال معاصر ) موش . مور . مو . مو ( ذرخت انگور ) . مولک ( مار مولک ).......

فرهنگ  :  از دو کد واژه . فر . و . هن   ( ساخت و ساز های فردی در جمع ) 

 

 

فر  :    بمعنای تک . یکه . تنها . وجدا ........  فرد . فرآورده . آفرین .آفریدگار.  فردا ........و   فارسی   و فرس  . بمعنای  اولین است و واژه  . فرست انگلیسی هم همین معنا را دارد .

هن :  بمعنای ساختار . سازنده و تولید کننده و ..........در واژه های . هنر . هنرمند  . هندسه . مهندس . آهن ( جمع ساختارها ) . آهنگ  ( جمع سازها وسازه ها )                                                                                               

وجب از ریشه .وج  .درمعیار فارسی اندازه است و محاسبات بر اساس آن انجام میشده ( در لاتین پا . فوت و اینج در استاندارد اندازه گیری جهانی متداول شد ) واج  . بعد و حجم صدا . وجه . بعد پول و نقدینگی و...

وجیه

 

درفش : از دو کد واژه .  در .  و .  فش  . تشکیل شده  : بمعنای ورود و خروج تحت فشار ( در کفشدوزی )

در :  بمعنای ورود و خروج  .   درب : ورود و خروج در ساختمان  .  دار و درحت :  خروج از زمین و ورود به فضا .  درس  : ورود وخروج مسائل علمی  . درک : ورود وخروج فهم و..........

فش :  بمعنای تحت زور و فشار قرار گرفتن یا دادن . فشار  . فشردن . افشار . فشنگ  . فاش .......

درفش کاویانی    پیش بند چرمی بعنوان پرچم داد خواهی با فشار از میان جمعیت بر سر دست بلند کرد                ( انقلاب سرخ )        

               یادداشت :                                                                                   

درفش کاویانی - سه حرفی های عربی ( ثلاثی مجردها ) چشم - داوود - طاووس - طهران - بزاق - دل - دلاک -

ادله – دلیل – خون –بدن – گوارش –فرهنگ – هنر –هندسه –آهن  - میهن – ( هند در انگلیسی و هَند در هندوستان )

Machine-mather     - -1( آشفتگی و بی ثباتی در گفتار و نوشتار در زبان های لاتین ) و ریشه فارسی دارند .

فسیل ، کد ، اندام ، انداره ، ند ، اند  ، and ، اندوه  ، ندیمه

ن+ گ = نگ   : انگور – انگیزه –نگین –انگبین – نگهداری –انگشت

       نکته

 در زبان دانش و معیار معاصر -  H2O  -  که در نظام معنایی گفتار و نوشتار و در اصل تولید و ساختار و همچنین در تحزیه و ترکیب تغیری نمیکند و آب معاصر با آب هزاران سال قبل در یک فرمول ساختاری قرار دارند .

     بنابراین

ایران –فارسی –عجم – مسجد – کرمانشاه – هخامنش ؛   و.....................بهمین صورت که هست تجزیه و تچلیل میشود و در فرمول ساختاری قرار میگیرد .

    الفبای زبان معیار ودانش

    آنچه بحث شد باید در عمل دید ، الفبای عربی و لاتین و غیره نداریم ، فقط وفقط الفبای زبان معیار و دانش !  ( باستان قارسی ؛ معاصر دانشگاه )

   الف     :          الف ، از کد واژه ، لف  ؛، بمعنای در میان گرفتن یا شدن  مثل : لفاف ، الیاف ( جمع )

  گروه الف  : ( واکه ها ؛ مصوت ها ) یا   ، آ  و ا ء  ، آ وای     گروه داخلی واژه و نشانه جمع     .آ  . نشانه کلی واژه      

واج ها ی دوگانه هستند هم در داخل وازه وهم در خارج واژه قرار می گیرد.             

   باء    :          باء ، یا ، بی ،  یا ، بای : صامت ها

حروف کلی زبان دانش و معیار: ( باء )

      ب.پ.ت.ث.ح.خ.ج.چ.د.ذ.ر.ز.ژ.س.ش.ص.ض.ط.ظ.ع.غ.ف.ق.ک.گ.ل.م.ن.و.ه.ی .  ( دقت در نظام شکلی و ردیفی در ترتیب نقطه و سر کج از کم به زیاد در پائین یا بالا ( بجز حروف دستوری تک صدایی )

حروف دستوری در مثبت یا منفی کردن یا جمع واژه و سایرمسائل دستوری.

   ب.ت.د.ش.ک.ل.م.ن.و.ه.ی.

حروف تغیر معنایی :

ث.ح.ذ.ص.ض.ط.ظ.ع.غ.

گروه بندی حروف در  موسیقی و آواشناسی.

ب.پ.ت.       خ.ج.چ.         د.ر.ز.ژ.           س.ش.        ف.ق.           ک.گ.           ل.م.ن.و.ه.ی.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                     

  1- دو        2-  ر           3-  می          4-  فا          5-  سل          6-  لا           7-  سی

ع  ؛  یک واکه است در گفتار و یک حرف است در نوشتار و از حروف تغیر معنایی میباشد .

ه   . تنها واکه خنثی است که تحت سایر واکه ها تلفظ میشود  ؛ اما محرک واکه ها و واج ها باشد .

واکه های  الفبای لاتین  : ( آلفا بت )  حروف صدا دار ( واول ) با واکه های زبان معیار فارسی تلفظ میشوند

A      آ     E    ءی ( یی )   . I    آی  .   O   اُ  .   U   یو  .V    وی  .   W   دبل ؛  یو  . Y  وای .